
هند، به عنوان یکی از اقتصادهای نوظهور و پرشتاب جهان، در سالهای اخیر رشد اقتصادی قابل توجهی را تجربه کرده است. اما این رشد به شکل برابر در میان همه اقشار جامعه توزیع نشده و همین مسئله موجب شده تا مفهوم توسعه فراگیر (Inclusive Development) به یکی از چالشهای جدی سیاستگذاری عمومی در این کشور تبدیل شود. توسعه فراگیر یعنی فرآیندی که در آن، نه تنها شاخصهای کلان اقتصادی بهبود مییابد، بلکه تمامی اقشار جامعه، بهویژه گروههای محروم، از ثمرات رشد اقتصادی بهرهمند میشوند.
با وجود پیشرفتهایی مانند رشد تولید ناخالص داخلی، گسترش صنایع خدماتی، توسعه زیرساختهای دیجیتال و جذب سرمایهگذاری خارجی، همچنان مشکلات ساختاری عمیقی در هند وجود دارد. نابرابری درآمد به شکلی ملموس رو به افزایش است. شکافهای اجتماعی ناشی از نظام کاستی، جنسیت، و قومیت همچنان مانع از توزیع عادلانه فرصتها میشوند. توسعه اقتصادی در سطح جغرافیایی نیز نامتوازن بوده؛ مناطقی مانند جنوب و غرب هند پیشرفت بیشتری داشتهاند، در حالی که بسیاری از مناطق شمال و شمالشرقی همچنان با فقر مزمن و ضعف نهادی مواجهاند.
در کنار این مسائل، ساختار اشتغال در هند نیز چالشبرانگیز است. بخش بزرگی از نیروی کار در بخش غیررسمی فعالیت میکنند؛ جایی که نه امنیت شغلی وجود دارد، نه بیمه، نه حقوق کافی. بدون توانمندسازی نیروی انسانی از طریق آموزش فراگیر، بهداشت همگانی، و ایجاد فرصتهای شغلی پایدار، نمیتوان به توسعهای دست یافت که واقعاً همهجانبه و انسانی باشد.
برای تحقق توسعه فراگیر در هند، لازم است که تمرکز از صرفاً رشد عددی اقتصاد به سمت بهبود کیفیت زندگی مردم تغییر کند. این امر نیازمند اصلاحات سیاستی گسترده است: از سرمایهگذاری هدفمند در آموزش و سلامت عمومی گرفته تا طراحی برنامههای اشتغالزایی محلی و حمایت از صنایع کوچک. همچنین باید زمینهای فراهم شود تا گروههای محروم در فرآیند تصمیمگیری نقش بیشتری ایفا کنند. شفافیت نهادی، پاسخگویی و تقویت نهادهای محلی در این مسیر نقش حیاتی دارند.
دستیابی به توسعهی فراگیر بدون همافزایی میان دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی ممکن نیست. هر یک از این بازیگران باید از منافع صرف خود فراتر روند و به دنبال خلق ارزش مشترک برای کل جامعه باشند. این مشارکت مؤثر میتواند هند را به سوی آیندهای سوق دهد که در آن رشد اقتصادی با عدالت اجتماعی همراه است و شکافهای تاریخی و طبقاتی به تدریج کاهش مییابد.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه، کتاب بازسازی هند: یک کشور، یک سرنوشت (Remaking India: One Country, One Destiny) نوشته آرون مایرا (Arun Maira)، مشاور برجسته و اندیشمند توسعه در هند، یکی از منابع مفید و قابل تأمل به شمار میرود که به ابعاد مختلف این موضوع پرداخته است.
مایرا با بهکارگیری مفاهیمی مانند تفکر سناریویی (Scenario Thinking) و میدان یادگیری (Learning Field)، تحلیل خود را از حوزههای نظری صرف فراتر میبرد. این ابزارها به او امکان میدهند تا آیندههای محتمل را پیشبینی کند نه صرفاً آیندهای خطی و قطعی را؛ فرآیند یادگیری در سطح جامعه و حکومت را به عنوان یک سازوکار اصلاحی معرفی کند؛ و مشارکت ذینفعان گوناگون (دولت، بخش خصوصی، مردم) را در فرآیند توسعه ضروری بداند.
مایرا از اخلاق در اقتصاد دفاع میکند؛ او معتقد است که بنگاههای اقتصادی نباید تنها به شاخصهای مالی تکیه کنند، بلکه باید در مسئولیت اجتماعی، آموزش، اشتغال و کاهش فقر نیز ایفای نقش کنند. در این راستا، وی توصیه میکند که تعامل سازندهتری میان دولت و بخش خصوصی برقرار شود تا اهداف ملی به شیوهای عادلانهتر محقق شوند.